تماشای صفحه ای از طبیعت زیبا با آن چشم انداز دل انگیز خزانی ، با اینکه زردی برگ
درختان و پژمردگی گلهای گلستان ، حزن و اندوه مبهم زودگذری در انسان تولید
می کند. از غمها و لذتها ،ازخوشیها و تأثرها ، هیچ چیز جز یک خاطره دردناک فراموش
نشدنی باقی نمی ماند .
هیچ کس نمی تواند از گذشته خود صرف نظر کند . ابرهای درهم روزهای خوشی و
مسرت ، ناکامی و حسرت ، هنگامی از صفحه حافظه انسان پراکنده می شود که
گوشه خلوتی انتخاب شود و در آن خلوتگاه راز یک یک حوادث گذشته مانند انوار
درخشنده و در هم و عجیب در نظر انسان جلوه کند .
از عمر ، زندگانی ، ثروت ، حکمرانی ، قدرت و زورمندی هیچ چیز باقی نمی ماند ....
بجز یک خاطره شیرین و در عین حال تأثر آور ...