الهى ! به کبریائیت سوگند که از ثیاب فقر فخر دارم و از فاخر شرم ، که در آن
همرنگ بینوای دل شکسته ام و در این ؛ بیم دل شکستن است چه کنم که در این
اوان بى اساس " لولا اللباس لا لتبس الامر على اکثر الناس " .
الهى ! لذت گرسنگى را در کامم برکت ده .
الهى ! حشر با عالم خیال که اینقدر لذیذ است حشر با عالم عقل چه خواهد بود .
الهى ! آمدم ردم مکن ، آتشینم کردهاى سردم مکن .
الهى ! اگر تا قیامت براى یک صغیره استغفار کنم از شرمندگى تقصیر بندگى به در نخواهم شد.
الهى ! سخن در عفو و رحمتت نیست گیرم که تو بخشیم من از شرمندگى چه کنم تو خود گواهى که از استغفار شرم دارم.
الهى ! استغفار ، خواستن غفران تست ، با خاطره گناه چه کنیم.
الهى ! چه باید کرد که گناه فراموش شود ، و گرنه با یاد گناه اگر برانى ، شرمنده ،
و اگر نوازی شرمنده ترم .
لهى ! دیگر از بهشت لذت نتوانم برد ؛ چه عفو احسان درازاى جرم و عصیان ،
انفعال بیشتر ...
الهى ! واى بر آنکه در شب قدر ، فرشته بر او فرود نیامده با دیو همدم و همنشین
گردد.
الهى ! یقینم را زیاد گردان و اضطرابم را به اطمینان مبدل کن و آنى را در آخر
خواهی کنی در اول کن ، که شفاعت آحرین از آن ارحم الراحمین است .
الهى ! دل خوش بودم که گاهى گریه سوزناک داشتم و دانههاى اشک آتشین
میریختم ولى این فیض هم از من بریده شد که بیم زوال بصر است و امور مهمى که
در آنها امتثال فرمان تو است در نظر، ولى بارآلها عاشق نگرید چه کند و بنده فرمان
نبرد چه کند.
الهى ! مرا در سایه ی خاتم صلى الله علیه و آله و سلم داشتى که تو را یابم و
بندگانت را دریابم ؛ شکر این موهبت چگونه گذارم . بارالها ، ناپاک را به سویت بار
نیست و با بندگانت کار نیست ، دستم را بدار تا در راهم استوار باشم .
" برگرفته از الهی نامه ی استاد حسن زاده آملی "