ندبه

 

مهر آفرینا! تو خود فرموده ای : " ادعونی استجب لکم"   

 و نیز فرموده ای:   " و اذا سألک عبادی عنی فانی قریب

و به بیچارگان امید داده ای که: " امّن یجیب المضطر اذا دعاه؟"  

 و ما اکنون در تاریکستان غیبت، در دوری از خورشیدمان و در گمراهی و بدعتها و ظلالتهایمان،  

مگر نه که مضطریم و تو بر دعای مضطر لبیک گو. ما- که در پهنه پادشاهی تو اسیر و عبدیم- در   

چشم انداز آیه کریمه: " و اذا سألک عبادی عنی..." به سوی تو دست نیاز برداشته ایم.  

مگر نه از زبان پاکان هشدار داده ای که:  

" اکثروا الدعا بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم"   

مهربانا! در تنگستان هوای نفس گرفتار آمده ایم؛  

در ظلمستان غیبت به اسارت رفته ایم، در بیغوله زنجیرهای شهوت و خشم از حرکت  

 ایستاده  ایم و در زندان های هواپرستی و دورویی، از تعقل دست کشیده ایم.    

رحمانا! قرآن و احکام تو از یادمان رفته، تقوی و صلاح به پستی نشسته، والایی و کرامت به   

لجنزار انحراف بسته است، ابلیسان آدم نما، حیوان صفت چیره و قاهر گشته و مومنان و   

ملکوتیان به گوشه ای خزیده و به کاستی رفته اند.   

قدسیان دراضطراب، ایمانیان در سکوت، فرشتگان در غصه و اندوه، برترین حبیب تو در حصار،   

روزها نگران و شبها نالان است پس،      

 رحیما! کجایند خورشیدهای فروزنده؟ کجایند ماههای تابنده؟ کجایند ستارگان پرتوافکن؟ کجایند پرچمهای برافراشته دین و استوانه های دانش پوینده؟ کجایند ذخیره های خزانه  عترت هدایتگر؟