چه خبر از دل تو ؟

 

 

چه خبر از دل تو ؟   

نفسش مثل نفسهای کوچک دل من می گیرد ؟   

یا به یک خنده ی چشمان پر از ناز کسی میمیرد ؟   

چه خبر از دل تو ؟    

دل مغرور تو هم مثل دل عاشق من می گیرد ؟   

مثل رؤیای رسیدن به خدا ..... همه شب تا به افق   

دل من نیز آزادگی قلب تو .... پر می گیرد ؟  

چه خبر از دل تو ؟  

 

 

سال نو مبارک ...

 

 


بوی جان می آید اینک از نفس های بهار
دستهای پر گل اند این شاخه ها ؛ بهر نثار
با پیام دلکش " نوروزتان پیروز باد "
با سرود تازه " هر روزتان نوروز باد "
شهر سرشار است از لبخند ؛ از گل ؛ از امید
تا جهان باقی ست این آئین جهان افروز باد


سال نو مبارک

تقدیم به تو ...

 

به کجا چنین شتابان؟

گون از نسیم پرسید

- دل من گرفته زاین جا

هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
- همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم.


به کجا چنین شتابان؟

- به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم
- سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه‌ها، به باران
 برسان سلام ما را 
 
 
 
 شعر از : محمد شفیعی